هیچ چیز به پاکی و صفای بچگی نمیرسه.یادمه وقتی بچه بودیم یه سال تابستان برادرام از طرف مدرسه اردو رفته بودن پارک ارم؛عصری وقتی برگشتن کلی واسم از جاهاییکه رفته بودن و کاراییکه کرده بودن تعریف کردن آخرشم دست کردن جیبشونو یه پلاستیک در آوردن توش یه نون بستنی لهیده بود گفتن ما اینو واسه تو آوردیم اونجا بهمون بستنی نونی دادن یکیشو نصف کردیم خوردیم یکیشم گذاشتیم جیبمون تا واسه تو بیاریم ببخشید که آب شده......راستش این بستنی خوشمزه ترین بستنی عمرم بود که مزه اش بعد از گذشت حدود بیست سال هنوز از یادم نرفته.
شما تا حالا از این بستنیا خوردین؟
سلام
آخی چقد مهربون ...خوش بحالتون
فک کنم خیلی جاموندم ...باید ببخشید که نتونستم بیام توو این چن وخ
سلام عزیزم خوش آمدی دوست جون
دیگه شرمنده دیگه.
امکانات کم بود اون موقعا.
چه داداشای گلی دارین شما.. خب نمیگی یکی از این بستنی های خوشمزه نخورده باشه تا حالا حسودیش بشه؟!والا..
آخه من عاشقه این خاطره هام
آلن چطوری؟
دلم برات تنگ شده چرا رفتی؟
میخاستم پست تقدیمی برات بذارم اما نیستی حسم پرید لینک هم نمیشه داد بهت به تو که واقعا محشررر مینوشتی
سلام
عزیزم چه خاطره ی نازی..
خیلی دلنشین بود خیلی زیبا بود مث خنکای نسیم روی گونه هاااا..
ممنون عزیزم
...راستش من از این بستنیا نخوردم مهرنوش عزیز....شاید هم خوردم و مثل تو اونقدر بامحبت نبودم که یادم بمونه !!...
..راستش از آلن عزیز و بامحبت..بیش ازاین انتظار نیست...
نظر لطفتونه عزیزم